(: a-jahani.ir :)
هرچی بخوای این جا هست
اندروید،اهنگ،فیلم و مطالب خواندنی و......

 

هر چیز باارزشی می‌تواند  گنج به حساب بیاید (لغت گنج با گنجیدن و گنجایش هم ریشه است به معنای وسعت و عظمت.) در ثانی مکان اختفای گنج‌ها  همیشه در دل خاک است چراکه خاک بیشتر از سه عنصر دیگر قابلیت پنهان‌کاری را دارد (نقطه مقابلش عنصر باد است که خاصیتش افشاگری است.)

نکته سوم، حضور یک حیوان در داستان اغلب گنج‌هاست که در بیشتر موارد، خانواده مارها این نقش را برعهده دارند و در ضرب‌المثل، گنج بی‌مار مثل گل بی‌خار است که هرگز پیدا نمی‌شود. تنها نکته‌ای که در داستان‌های گنج هست و در این داستان پیدا نمی‌شود، «نقشه گنج» است که قدیمی‌ترین نمونه‌اش را در الواح سومری به خط میخی (در 27 قرن قبل) پیدا کرده‌اند.


«گنج» یک مفهوم کاملا شرقی است. برای اینکه در جامعه‌ای داستان‌های مربوط به گنج شکل بگیرد، باید اول در آن جامعه، آن میزان از ثروت رواج داشته باشد که بشود برایش قصه ساخت (برای همین است که در زبان اعراب که تا پیش از اسلام در فقر مطلق به سر می‌بردند، لغتی برای گنج وجود ندارد و آنها عربی‌شده همین واژه، یعنی «کنز» را به کار می‌برند.) درست به همین دلیل بیشترین داستان‌های گنج در شرق می‌گذرد و اروپا که تا قبل از عصر استعمار، هرگز نتوانسته بود از لحاظ اقتصادی به شرق افسانه‌ای نزدیک بشود، هرگز سرزمین مناسبی برای جست‌وجوی گنج به حساب نمی‌آید.

 

جز حماسه بیوولف  که در آن قهرمان از اژدهایی گنج می‌دزدد، محل جست‌وجوی گنج در باقی ادبیات مغرب‌زمین جایی است در شرق. در افسانه کهن جیسون و آرگونات‌ها، 50 قهرمان بزرگ اساطیر یونان از جمله هرکول افسانه‌ای مامور می‌شوند تا همراه با جیسون سوار بر کشتی آرگو بشوند و از دریای اژه بگذرند و به شرق، به سرزمین کولخیس بروند و پشم زرین را بیاورند.

این سرزمین کولخیس را که باغ انتهای جهان در آن واقع شده و اژدهایی هم در آن باغ مواظب گنج‌هاست مفسران به منطقه قفقاز امروزی تعبیر کرده‌اند (به خاطر بیاوریم که اسم یکی از بزرگ‌ترین شهرهای قفقاز، «گنجه» است.) در داستان‌های مدرن هم باز قهرمان‌ها همان مسیر آرگونات‌ها را دنبال می‌کنند. در «گنج‌های حضرت سلیمان» هنری رایدر هاگارد، کورتیس برای یافتن برادرش که به جست‌وجوی گنج‌های الماس سلیمان نبی رفته، راهی آفریقا می‌شود و در «جزیره گنج» رابرت لوئیس استیونسون ناخدا فلینت، جیم مهانخانه‌دار و ملوان جان سیلور یک‌پا، همگی سوار بر کشتی به سوی جزیره‌ای بدون نام می‌روند که در شرق واقع شده.

 

هنر و بغداد و الدورادو
شاید اگر کریستف کلمب سوار بر کشتی سانتا ماریا نمی‌شد، هنوز هم treasure معنایی شبیه به لغت هم خانواده‌اش thesaurus (گنجینه لغت) داشت. راه یافتن به سرزمین‌های سرخ‌پوستی، مسیر گنج و گنج‌یابی را هم عوض کرد. حالا علاوه بر هند و بغداد، شهر افسانه‌ای الدورادو هم که چیزی جز طلا در آن یافت نمی‌شود، منبعی برای آفرینش‌های ادبی شده است. در تاریخ‌ها نوشته‌اند کلمب بیشتر وقتش را در جزیره‌ کوبا صرف مجبور کردن سرخ‌پوست‌ها به پرداخت مالیات کرد.

 

هر مرد سرخ‌پوست باید هر سه ماه به اندازه یک جام پر طلا پرداخت می‌کرد و اگر کسی نمی‌توانست این مقدار مالیات را فراهم کند، به بردگی گرفته می‌شد. سه سال زمان لازم بود تا کلمب با 1100 برده و دو کشتی پر از طلا به اسپانیا بازگردد.

ملکه ایزابل از برده گرفتن بومیان قاره جدید که دیگر معلوم شده بود هند نیست (چیزی که کلمب تا آخرین روز عمرش باور نکرد) به شدت انتقاد کرد. ولی مقدار طلاها آن‌قدر بود که استثنا قائل شود. عصر استعمار، داستان‌های مربوط به گنج در ادبیات اروپایی و افسانه دزدان دریایی کارائیب، همگی از همین جا شروع شدند.


روال خطی ثابت همه گنج‌ها در طول تاریخ معمولا یک چیز بوده. در جریان هر بلای طبیعی یا حمله بزرگ به یک قلمرو، مجموعه‌هایی از ثروت به زیر خاک می‌رفت. (مثلا بیشترین گنج‌های ایران، حاصل دوران حمله مغول است که ملت به دلیل دو ترس: از دست دادن جان یا ثروتشان، آن را پنهان می‌کردند.) بعد از مدتی که اثرات آن بلا برطرف می‌شده و زندگی به روال سابق برمی‌گشته، کم‌کم شایعات در مورد گنج پنهان‌شده شروع می‌شده.

این شایعات کسانی را به وسوسه می‌انداخته و بعد جست‌وجو شروع می‌شده. حتی در صورت پیدا نشدن گنج هم، جست‌وجو متوقف نمی‌شد چراکه نیافتن گنج، دلیلی است بر اهمیت و بزرگی آن گنج که پنهان‌کنندگانش چنین دقتی در اختفایش داشته‌اند.

 

گنج ها و پادشاهان
یک منبع دیگر برای شایعات گنج، پادشاهان موفق و جهانگشا بوده‌اند. از آنجایی که هیچ موفقیتی بدون پول ممکن نیست، همواره این شایعه در مورد پادشاهان بزرگ و جهانگیر مطرح بوده که در جریان این فتوحات انواع گنج‌ها را به دست آورده‌اند.

مثلا در بین پادشاهان ایرانی، خسرو پرویز که توانست با جنگ 24 ساله‌اش با دولت روم شرقی، وسیع‌ترین قلمروی تاریخی ایران را به وجود آورد، بیشترین داستان‌های گنج را هم دارد. او هشت گنج مختلف داشت. معروف‌ترین گنج، «گنج بادآورد» نام داشت. ماجرای این گنج، روی اسمش بود. بیزانسی‌ها از ترس ایرانیان فاتح، ثروتشان را بار کشتی کرده بودند تا از منطقه خطر دور شود؛ اما دریا با آنها سر سازگاری نداشت، باد مخالف وزید و ناوگان رومی بی‌هیچ دردسری به چنگ ایرانیان افتاد.


در بین تمام فاتحان و کشورگشایان تاریخ، فقط چنگیز مغول است که هیچ‌وقت شایعه گنج در موردش مطرح نبوده. حدس زدن علت، چندان سخت نیست. مغول‌ها عقیده دارند چنگیز روزی دوباره از خاک برمی‌خیزد، پرچم (یا به قول خود مغول‌ها: «سولدا»ی) سفیدش را برمی‌دارد، مردان مغول را به جنگ می‌خواند و آنها را آقای جهان می‌کند، پس عجیب نیست که کسی به فکر خرج کردن گنجش نیفتاده باشند.


گنج‌ها معمولا نگهبانانی دارند که نمی‌گذارند بدون بردن رنج، کسی صاحب آنها بشود. اینهانگهبان، یاآدم (که در ادبیات فارسی به شغل آنها «گنجوَر» می‌گویند) یا جانورانی گزنده هستند (اژدها، مار وعقرب)، یا طلسم و نفرینی. در «تذکره الاولیا» عطار داستان عجیبی است از گنجی معنوی. داستان از این قرار است: حسین بن منصور، عارف معروف که در تاریخ به «حلاج» شهرت‌یافته روزی از زیر سجاده استادش کاغذی را برداشت. آن کاغذ، گنجنامه‌ای بود؛ گنجنامه گنجی متعلق به شیطان.

شیطان برای اینکه گنجش لو نرود، در جان خلایق افتاد و آنها را وسوسه کرد تا به حلاج نسبت بی‌دینی و بداعتقادی بدهند و آن بلاها را سرش بیاورند و خلاصه، «آن یار کزو گشت سر دار بلند» جرمش دزدیدن گنجنامه شیطان بود. عطار از این «گنجنامه ابلیس» تعبیری رمزی به دست می‌دهد و می‌گوید ابلیس چون در روز ازل از سجده کردن سر باز زده بود، در حالتی که تمام آفرینش مشغول سجده بودند چیزی را دید که دیگران نمی‌دانستند و آن، ارزش وجود آدمی بود «و گنجنامه ابلیس، این بود.»


جز عطار، ادیبان دیگری هم بوده‌اند که با ماجرای گنج داستان‌هایی نمادین ساخته‌اند. از میان گذشتگان، می‌شود داستان پیدا شدن گنج جمشید در «شاهنامه» را مثال آورد که در آن شاعر طوسی می‌گوید روزی کارگزاران بهرام گزارش یافتن گنجی را به او دادند که فقط یکی از محتویاتش، دو مجسمه طلایی از گاومیش‌هایی به اندازه واقعی بود. بهرام گور هم دستور داد تمام آن ثروت را در بین تهی‌دستان جامعه پخش کنند و به این شکل، شاعر درسی در مردمداری به سلطان غزنوی داد.

همین ساختن داستان سمبلیک با گنج را شش قرن بعد، ابراهیم گلستان با «اسرار گنج دره جنی» تکرار کرد و با نشان دادن مردی روستایی که با پیدا کردن یک گنج بادآورده برای خودش دم و دستگاهی به هم می‌زند بدون آنکه خودش و روستایش تحول بنیادین بکنند، به رمز به کاخ‌نشین نیاوران پیامی دیگر فرستاد.


گسترده‌ترین جست‌وجوی گنج در نیمه‌دوم قرن نوزدهم و در آمریکا اتفاق افتاد که جویندگان طلا، گروه گروه به سوی سرزمین‌های سرخ‌پوستی غرب آمریکا حرکت می‌کردند و با اینکه طبق مصوبه 1834 کنگره آمریکا سرزمین‌های آن سوی رود می‌سی‌سی‌پی برای ابد به سرخ‌پوست‌ها تعلق داشت و هیچ سفیدپوستی نباید به آنجا وارد می‌شد، وسوسه رودهای طلا، سرخ‌پوست‌ها را بیچاره ساخت (افسانه گنج‌های سرخ‌پوستی هنوز هم برقرار است و در داستان‌های مختلف تکرار می‌شود.

نمونه‌اش کمیک «تن‌تن و معبد و خوشید.» این خبرنگار بلژیکی در بیشتر ماجراهایش دنبال گنج‌های معروف تاریخ می‌گردد.) بزرگ‌ترین گنج کشف‌شده تاریخ هم الماس کوه نور است که هندی‌ها آن را از گنج یک پادشاه افسانه‌ای پیدا کردند، نادر آن را از هندی‌ها گرفت، افغان‌ها از جانشینان نادر دزدیدند، کمپانی هند شرقی آن را خرید و الان روی تاج ملکه الیزابت دوم است.

 

قدما معتقد بودند این مروارید، بدیمن است. خرافاتی‌های انگلیسی حتی، از دست رفتن امپراتوری وسیعشان در عهد این ملکه را از شگون بد همین مروارید می‌دانند. خود ملکه ویکتوریا هیچ‌وقت از آن مروارید برای نمایش عمومی استفاده نکرده بود.

 
گنج های قارون
معروف‌ترین سری سینمایی با تم جست‌وجوی گنج، سری «ایندیانا جونز» است و معروف‌ترین اثر ادبی با همین تم، «جزیره گنج» استیونسن است که پدر نویسنده، خودش از قارون‌های روزگار بوده. اسم قارون (به انگلیسی Korah)، در کنار حضرت سلیمان، فراعنه مصر، نادرشاه، مونته‌زوما (آخرین امپراتور آزتک) و جی دی راکفلر (بانکدار آمریکایی که زده بود توی کار نفت و طبق شایعات، ثروتش را به جای انتقال به فرزندانش به خاک سپرده)، بیشتر از همه با گنج گره خورده است. می‌گویند قارون پسرعموی موسی بود و عالم‌ترین فرد بنی‌اسرائیل. علم کیمیا می‌دانست و با همین دانش، کاری کرده بود که بیشترین نقدینگی ممکن را داشته باشد.

 

قرآن می‌گوید فقط برای جا‌به‌جا کردن کلیدهای گنج‌های او چندین پهلوان زورمند لازم بود (در برخی تفسیرها، مقدار لازم برای این انتقال را 06شتر گفته‌اند.) با این حال، هرچه ثروت قارون بیشتر می‌شد، دلبستگی او هم به این ثروت سخت‌تر می‌شد. تا جایی که وقتی موسی از او زکات خواست، نه تنها مالیات دینی‌اش را پرداخت نکرد؛ بلکه زنی را اجیر کرد تا جلوی جمع به پیامبر تهمت بزند و این‌طوری مانع درخواست‌های بعدی موسی هم بشود.

اما آن زن در لحظه آخر خودش را از وسوسه طلا نجات داد و در میان جماعت منتظر گواهی داد که قارون قصد ترور شخصیتی موسی را داشته. موسی از دست او به خشم آمد و به زمین دستور داد که او و گنج‌هایش را ببلعد.

 

می‌گویند چون موسی دیگر به زمین دستور توقف نداد، گنج قارون هنوز در دل زمین روان است (خواجه شیراز در آن غزل معروفش، همین نکته را گفته: گنج قارون که فرو می‌شود از قهر هنوز/ خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است) داستان‌‌های گنج، دراز و فراوان است. به قول همدانی، صاحب «عجایب‌المخلوقات» در قرن ششم: «و از این سان گنج‌ها بسیار بود. و حاصل همه مرگ بود. بگذاشتند و حسرت به ایشان ماند.»


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:,
ارسال توسط علی جهانی
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
تبلیغات
جهت درج تبلیغات و دریافت هزینه های تبلیغات ، بنر خود را به ایمیل ما ارسال کنید ali_jahani77@yahoo.com
تبلیغات متنی
هزینه : 20000 ریال برای یک ماه
جهت درج تبلیغات متنی ، متن و لینک خود را به ایمیل ما ارسال کنید
ali_jahani77@yahoo.com
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 40
بازدید ماه : 1996
بازدید کل : 104909
تعداد مطالب : 1236
تعداد نظرات : 61
تعداد آنلاین : 1

نمایش وضعیت در یاهو